صدای مرده..


سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد

قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق

 

بی تو ای آغاز

ای آغاز  ای آغاز احساسم

برای واژه گفتن ها

دگر...

انگار دستانم نمی آیند

.... انگشتان من خالیست

و بغضی در صدای مرده ام جاریست

صدایم درد می خواند و می گریم.... ولی در صورتم لبخند می ریزد

دراعماق فراموشی است ، می خوابم

و کم کم در سکوت خواب می میرم

تو ای احساس  نورانی

مرا در باد می بینی ؟

که در آغوش این افکار سرگردان دیوانه رها یم ،

چون صدای باد می پیچم !

دلم دریاست...

ولی ابرم ، پر از احساس باریدن

پر از اشکم پر ازتنهایی دیوانه گردانی که خاموشم

که هیچ از هیچ  می گویم

غرور مرده ام ، تنها به فردا راه می یابم

دلم می خواست فردا را به فریادی فرو ریزم

و دیگر با سکوتی تلخ

دنیا را نمی ماندم

نمی گفتم

نمی خواندم

و در یک انتظار "بی تو تا آخر"

نمی رفتم

دلم مرداب دوری بود

نگاهت بر سکوتم رنگ می آویخت

و رنگ پاک دستانت مرا از کوچ می آورد

سکوتم را صدا می کرد

مرا در اسمان پاک احساست رها می کرد

چرا اندوه را از من جدا می کرد؟

نمی دانم ......

و امروز از تو رویایی فقط مانده

دلم در قاب احساست تک و تنها رها مانده..

من امروز عاشق بادم

صدای بغض و فریادم

دلم فریاد انبوه است

غمم اندازه ی کوه است

تو را هر روز می بینم

و هر روز از کنار آن خیابان رد پای رفتن را ........  آه

و تو انگار در خوابی

همیشه

صبح ها حتی

من از فریاد لبریزم

و تو خوابی........                                و تو خوابی................................

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,ساعت 7:30 PM توسط ادم وحوا| |


Power By: LoxBlog.Com